یا رب
یا رب الربیع
عطر بهارم سلام.
مدتی هست که مجال نوشتن ندارم و امروز در غلغله کار و دوندگی برای به موقع رسیدن به سال جدید آمدم تا با پستی نو این صفحه دوست داشتنی را که گنجینه بهترین خاطرتم با توست خانه تکانی کنم.
سال 92 هم کوله بارش را جمع کرده و دست در دست ننه سرمایش راهی سرزمین تاریخ و خاطرات می شود. کمتر از 2 ساعت به شروع بهاری دیگر باقی ست . امروز در بحبوحه ی کارهایم هر از گاهی که مجالی برای نشستن پیدا می کردم دستهای ظریف و مهربان تو بابونه ام خستگی از جانم می برد. با خودم مرور می کردم که این چندمین بهار است که تو با مایی..... بهار 91....بهار 92.... و این سومین سال است که خوشبختی ما با تو چشمه ی خوش بوی بهشتی کامل شده است....
در آستانه ی بهار 93 دعا می کنم که خداوند بهترین ها را برایت تقدیر کند..... خدا کند دعای مادرانه ام در حق تو زیبا مستجاب شود...... در پناه حق باشی گلکم
بهار می شود!
یکی دو روز دیگر از پگاه
چو چشم باز می کنی
زمانه زیر و رو
زمینه پرنگار می شود
زمین شکاف می خورد
به دشت سبزه می زند
هر آنچه مانده بود زیر خاک
هر آنچه خفته بود زیر برف
جوان و شسته رفته آشکار می شود
به تاج کوه
زگرمی نگاه آفتاب
بلور برف آب می شود
دهان دره ها
پر از سرود چشمه سار می شود
نسیم هرزه پو
ز روی لاله های کوه
کنار لانه های کبک
فراز خارهای هفت رنگ
نفس زنان و خسته می رسد
غریق موج کشتزار می شود
در آسمان
گروه گله های ابر
ز هر کناره می رسد
به هر کرانه می دود
به روی جلگه ها غبار می شود
در این بهار آه ...!
چه یادها
چه حرف های نا تمام
دل پر آرزو
چو شاخ پر شکوفه باردار می شود
نگار من
امید نوبهار من
لبی به خنده باز کن
ببین چگونه از گلی
خزان باغ ما بهار می شود